امروز فرصتی شد تا صوت انتقادی و شگفت آور جناب حاج آقای امجد استاد اخلاق را از اینستاگرام گوش کنم.
گوش دادن آن سخنان از یکی از شاگردان امام راحل رضوان الله تعالی علیه برایم بسیار رنج آور بود. چون آن بیانات اگر چه از دهان ایشان بیرون می آمد ولی از جایگاه ایشان برنمی خاست.
سال ها پیش وقتی فلسفه و اخلاق سیاسی ابوعلی مسکویه را می نوشتم دریافتم که مسکویه از پایگاه اخلاق برای سخت ترین بحران سیاسی قرن پنجم اولین کتاب اخلاقی را به مثابه نسخه شفابخش نوشت و درآغاز دوره مدرن جناب ماکیاولی هم از پایگاه سیاست برای شفای «بحران اخلاقی سیاست» کتاب شهریار را نگاشت. من تا قبل از این ، بیانات انتقادی جناب امجد را در ادامه راه مسکویه رازی برای اصلاح ملک و ملت می دیدم و از سال ۱۳۸۸ آن سال سرمایه سوز، که شیب انتقادی ایشان تندتر شد باز رویکرد اصلاحی بر گفتمان ایشان حاکم بود اما بیانات جدیدشان، رویکرد نوینی است که حضرت ایشان نه از پایگاه اخلاق که از «پایگاه سیاست» به نقد سیاستمداران کشور برخاسته است.
این وجیزه را نه در نقد ایشان بلکه دلنگاشته ای است در غم هجران انصاف !!
انصاف زیباترین چهره دوست داشتنی بود که در هم نشینی با قسط و عدل ، مروت ، بخشندگی و شفقت،شرافت، رحمت،مهر، محبت،فرزانگی وعطوفت،ادب،فضیلت،شجاعت، وقارومتانت، درخشش بیشتری داشت.
خدارحمت کند ارسطو پیرمرد قدخمیده یونانی را که می گفت «انصاف» راه حل همه بن بست ها و بی راهه هاست.
و خد بیامرزد مرحوم شیخ انصاری دزفولی را وقتی در مباحث قطعی فقه دستش از دلایل کوتاه می شد به دامن « انصاف» پناه می برد.
و خداوند پیرخمین را غریق لطفش کناد که با همه وجودش معتقد بود که اگر هیچ دلیل روایی بر اثبات نیابت فقیه از امام عصر(عج) نباشد « انصاف» آن است که عقل به ضرورتش تک داور است. همو از صادق آل الله نقل کرد که« فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یُقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُکْمِنَا وَ عَلَینَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا کَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ»
اما اینک جناب « انصاف» بعد از کسالت طولانی از میان ما رفت.
و در فراقش اساتید اخلاق ،همه مخالفان و منافقان و براندازان و آدم کشان چهل ساله انقلاب اسلامی را مظلوم و شهید می نامد.
جناب روح الله زم که همه «اهل انصاف» تلاش های او را به قصد سرنگونی این نظام مظلوم می دانستند و خودش هم در «آمد نیوزش» به این حقیقت معترف بود. او تحت حمایت سرویس های معاندان اسلام، راه ساخت سلاح براندازی و آتش به خیمه اهل خیام را آموزش می داد، ، اینک توسط جناب استاد اخلاق « شهید مظلوم » لقب گرفت.
نمی دانم چه باید گفت… اما دوست دارم سال ۱۳۸۸ را سال نحس انقلاب بنامم و از خداوند ستارالعیوب بخواهم با تندبادی همه خاطرات آن سال نحس را از حافظه تاریخ چهل ساله انقلاب پاک کند همان طوری که عادیان را در آن روز نحس محو کرد (انَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ) . چه سرمایه های ارزشمندی را تلف کردیم. چه منازعه ای کشور را فرا گرفت و چقدر فشل شدیم. همه اطراف منازعه به حاشیه رفتند.همه دشمن هم شدیم و از همان سال بود که شیب انتقادات دوستان انقلاب در خارج از طراز «انصاف» قرار گرفت .
اما انصاف آن است که با میراث امام راحل ، این نظام مظلوم ، که با خون بهترین عالمان وفرزندان شهید این ملت بارور شده است نباید غیرمنصافه برخورد کرد.
انصاف آن است که همه باید کمک کنند تا کاستی ها ، ضعف ها و ناکارآمدی های تنها نظام یادگاراهل البیت(ع) برطرف شود و انصاف آن است که نباید به گونه ای انتقاد کرد که قند توی دل دشمنان آب شود.
دوستان بیائیم با همدلی و هم افزایی «انصاف» را به کشوربرگردانیم .